فرشته های خانه ما ویانا و لیانا و هیرمان

مهمان ناخوانده

مامان وحیده چهار ماه بارداری بود خودش خبر نداشت بعد از شنیدن خبر بارداری داداش لیانا و ویانا جون خیلی حالم بد شد چون با شرایط سرکار رفتن و دست تنهایی آمادگی بچه سوم نداشتم اقدام به سقط کردم با دکتر هماهنگ کردم پول پرداخت کردم صبح خواستم بدم خیلی عذاب وجدان گرفتم همه گفتن دیگه چهار ماهش جنین تکمیل شده من مجبور شدم توکل کنم به خدا و بچه نگه دارم بعد از غربالگری مشخص شد جنسیت پسر و الان دو تا آبجی های خوشگل صاحب داداش شدند انشااله که صحیح و سالم بدنیا بیاد و خدا به من توانایی بزرگ کردن سه تا بچه بدهد چون واقعا خسته و تنها هستم
18 بهمن 1401
1